حرا شروع حیاتی به جان انسان شد مکان وحی الهی و عقد پیمان شد
ندا رسیده به آنجا بخوان بخوان احمد بخوان که فصل شکفتن به باغ جان آمد
بخوان به نام خدایی که آفرید انسان ز خون بسته بیاورده گوهری تابان
بخوان که نیست خدایی بجز خدای کریم که او نشسته به قدرت ز روزگار قدیم
بخوان که ختم رسولان عالمینی تو نزول فیض الهی به هر زمینی تو
بخوان که آیه رحمت از آسمان هستی رها نما دل و جان از ضلالت و پستی
بخوان که موعد پیکار با جهالت شد خیال دخترکان از قبور راحت شد
بخوان که تا ننشیند دگر بتی به حرم به جای بت بنشیند خدای لطف و کرم
بخوان و عزت انسان دوباره احیا کن برا ی روز غدیرت علی محیا کن
بخوان به نام خدایی که هست رمز عبور بسازد او دل و جان را برای روز ظهور
بخوان به نام خدا و کمر به همت بند بزن تو جان و دلت را به لطف حق پیوند
مسیر سخت هدایت کنون به میدان است هر آنکه یار تو گردد امیر دوران است
ناصر کسمایی نجف آبادی
همکار شاغل در شرکت آذین لوله سپاهان